دلنوشته های پــلاکـــ

آنچـــــه از دلـــــ بر آیـــــد...لاجـــــــرم بـــــر دلـــــ نشینـــد...

دلنوشته های پــلاکـــ

آنچـــــه از دلـــــ بر آیـــــد...لاجـــــــرم بـــــر دلـــــ نشینـــد...

دلنوشته های پــلاکـــ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

درد...

سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۴ ب.ظ

اول دبیرستان بودیم...

یه دبیر فیزیک داشتیم...خیلی ماه و دوست داشتنی بود...

حرف نداشت...خیلی دوستش داشتم...

همیشه دور و برش میپلکیدیم...

زنگ های نماز میرفتیم کنارش مینشستیم و باهاش حرف میزدیم...

یه پسر 4 ساله داشت اسمش علیرضا بود...

بارها اورده بودش مدرسه...

تو مدرسه زنگهای تفریح برای اینکه حوصله علیرضا سر نره می رفتیم باهاش بازی می کردیم...


تو همه ی این سالهایی که دیگه شاگردش نبودم،با پیامک حال و احوالش رو جویا بودم...

یک سالی بود هرچی پیام میدادم جوابی نمیومد...

گفتم یا مارو فراموش کرده...یا خطش عوض شده...

دیشب شانسی یه پیام دادم،خودمو معرفی کردم و گفتم خیلی وقته پیام میدم و خبری از جواب نیست...

امیدی نداشتم...فکر نمیکردم بازم جوابی بگیرم...

گفتم حتما خط واگذار شده...

بعد از 5 دقیقه پیام اومد...

پیام از دوست داشتنی ترین معلم دوره دبیرستانم بود....

خیلی خوشحال شدم...

شروع کردم به حال و احوالپرسی...

گفت تو این یک سال اتفاقاتی برام افتاد که خیلی به هم ریخته بودم و نتونستم جواب پیاماتو بدم...

خواستم بپرسم چه اتفاقاتی...

ولی چیزی نگفتم...

حال علیرضا رو پرسیدم...

تو دلم گفتم الان بزرگ شده و 10 ،یازده سالی داره....

جواب داد:

الان 1 سال و 22 روزه که علیرضا مارو تنها گذاشته...از دست دادن فرزند خیلی سخته...


دنیا رو سرم خراب شد...گوشی رو گذاشتم زمین...

تصورش رو هم نمیکردم اتفاقی که تو این یک سال معلم دوست داشتنی و همیشه خندون من رو به هم ریخته رفتن علیرضاش باشه....

سوختم وقتی گفت دعا کن با رفتن علیرضا کنار بیام و بتونم صبر کنم...

علیرضای قشنگ و دوست داشتنیش،یک سال پیش،وقتی داشته از خیابون رد میشده،ماشین بهش میزنه و تموم....


دیگه حرفی نداشتم که بزنم....

----------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

دل نوشته نبود...درد نوشته بود...

میخواستم یه جا خالی کنم این غصه رو...



  • پــلاکـــ

نظرات  (۱۹)

  • فدایی زینب...
  • خدا بهشون صبر بده...
  • بنده ی خدا (زهرا)
  • سلام

    تسلیت می گم

    خدا صبرش بده واقعا سخته ...

  • علیرضا علاقه مندان
  • بعضی وقتا آدم واقعا نمیدونه باید چیکار کنه
    خیلی دردناک بود
    خیلی
    ..........
  • علی اکبر مجنون الحسین جان
  • بسم رب الحی...."ارواحناله لک الفدا"

    شاید بزرگوار باورت نشود....

    مرد 37 ساله ام....

    خیلی نازک خیال شده ام ..زود فرو می ریزم....

    چرایش باشد یوم القیامت...

    اما به روح شهدا قسم ...

    قلبم فرو ریخت و گر گرفتم....

    روحش شاد.... برای مادر مهربان و معلم بزرگوار شما این آزمون الهی را

    صبر جلیل و عظیم از درگاه حضرت حقش خواستارم....

    انالله و اناالیه راجعون...

    دلتان غم نبیند......ـمین یارب العالمین...
  • یافاطمه الزهرا(س)
  • خدا صبر بده بهشون...خیلی سخته
  • حاج سالار
  • سلام 
    واقعا بعضی از درد ها رو نمیشه توصیف کرد 

  • نبرداراده ها
  • سلام بروزم سربزنید لطفا

     با سلام

    تاریخ در حال گذر است وزمان بسرعت می رود اری دست در دست شیطان بزرگ داریم می دیم حاج همت حاج بصیر متوسلیان حسن باقری شهید حسین بهرامی طراح ازاد سازی سوسنگرد شهید حجت الاسلام نبوی چاشمی ... دولتی که گفتند با داس نیامده ایم بخدا با اره برقی امدند انها امدن سنگ بنای ذلت وخواری وآوردن فرهنگ امریکایی رو بنا بذارند اره حسن روحانی خوشحال از اینکه تونست با شیطان بزرگ رابطه بر قرار کنه مرگ بر امریکا ممنوع می شه شیطان بزرگ فرشته مهربونی می شه وما وهمه کسانی که خون دل می خوریم ...شما ارام در مزارتان برتمام ما می خندید وبر ضعیفی ما حسرت می خورید من حقیرم شهید بابایی شهید کشوری شهید برونسی کاوه چراغچی کمکمان کنید بال پرواز بما بدید اجازه بدید ماهم بپریم ....

  • دقیقه های انتظار
  • سلام

    به روزم با شعر طنزی از حقیر با عنوان:

    ما ز "باراک" چشم یاری داشتیم...

    اصلِ اصلِ ماجرا از زبان خودِ خودِ آشیخ

    لطفا نظر فراموشتون نشه!
    خدا بهشون صبر بده انشاالله...

  • محمدصادق ملکی
  • برا کسی نیاره خدا
    خدا صبرش بده خیلی بده این
  • سربازکوچولوی آقا
  • سلام همسنگر
    خدا قوت.شرمنده که دیر دیرمطالبمو بروز میکنم و دیر دیر بهتون سر میزنم
    اومدم تا بهتون خبر بدم بلاخره بروز کردم وبم رو(در دانشگاه وقتی فهمیدند من بسیجیم گفتند تو هم چماق بدستی؟؟؟؟)
    منتظر حضورتون هستم

    به امید صبح ظهور
    بــاولـایــت ، تــا شـــهــادت ، بـــا بـــصــیــرت
    بــاولـایـت زنـده ایـم ، تـازنـده ایـم ، رزمـنـده ایـم
    الــلهــم ارزقـــنا تــوفــیق شهـــادت فــی سـبـیـلـک
    یاعلی
  • فاطمه باصری
  • سلام

    انشاالله خداوند صبرشان دهد
  • حاج سالار
  • سلام
    جاتون خالی تعطیلات آخر هفته گذشته رفتیم شهرستان (آفرین، دقیقا می خواستم بگم رفتیم سفر :) )

    خلاصه ما هم که راننده جاده،  مسیرای طولانی رو فقط شبا میرم، اول شب راه افتادیم و کلی هم ماجرا داشتیم تو راه.
    ادامه ش رو می تونی تو وبلاگم بخونی
    منتظرت هستم
    با تشکر
    واقعا خیلی سخته .
    خدا نصیب هیچ کس نکنه .

    متن شعر زیبای مرحوم قیصر امین پور در وصف امام رضا علیه السلام...

    چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
    موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

    پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
    ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

    نام تو رخصت رویش است و طراوت
    زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

    از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
    ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

    اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
    چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

    کاش من هم عبور تو را دیده بودم
    کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند
    سلام....
    منتظر هدیه شما هستم...

    http://zareh.blog.ir/post/282

    ربیع الاول مبارکتان باد...
  • تـــا به تـــا
  • از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سؤال شد.

    فرمود: آنان که هر گاه نیکى کنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى کنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شکر گزارند و هر گاه بلا بینند صبر کنند، و هر گاه خشم کنند درگذرند.

    ----------------------------
    سلام
    انشالله که خدا بهشون صبر بده
    سلام.
    عیدتان مبارک و خجسته....
    ****
    گل سرخ...
    http://zareh.blog.ir/post/297

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی